شبی که ماه مراد از افق طلوع کند
یکی از چیزهایی هم که ندارم، صدای خوب است. کسی جایی لینک گذاشته بود و داشتم "جان عشاق" گوش میدادم. میگفت "دوش میآمد و رخساره برافروخته بود". این "دوش" را یک جور جالبی میخواند، انگار که سیم سازی را یک بار بزنی و ول کنی که همینطور طنینش بپیچد توی هوا. بعد رسید به جایی که میخواند "جان عشاق سپند رخ خود میدانست/ آتش چهره بدین کار برافروخته بود"، این "برافروخته بود" را با یک آهنگی میخواند که آدم نمیخواست تمام شود، نمیدانم چرا فقط دو بار خواندش. اگر صدایم خوب بود، شروع میکردم به خواندن همین. به اینجا که میرسیدم، همینطور میخواندم برافروخته بود، برافروخته بود، برافروخته بود... اینقدر میخواندم تا میمردم.
0 comments:
Post a Comment