...بیچاره ما که پیش تو
آن قدیمها میگفتند آدمی که زیاد وبلاگ مینویسد حتما یک چیزیاش میشود. نمیدانم این خاک خوردن وبلاگ دوستانمان یعنی که حالشان خیلی خوب است یا حکایت دیگری دارد. من دلیل وبلاگ ننوشتن خودم را درست نمیدانم، احتمالا یک مخلوطی است از بیحوصلگی و حرف نداشتن و تکراری بودن چیزهایی که میخواهم بنویسم و یک سری چیزهای مهمتر.
اما (نمیدانم این اما اصلا مفهومی دارد یا نه) فکر میکنم تب در زندگی نقش مهمی بازی میکند. تب سیاست و ورزش و وبلاگنویسی و درس و بازی و اینها. همهی تبهایم را هم که کلی نگاه کنی دو روز است و دیگر هیچ. انگار یک معتادی که بیست و چهار ساعت هوای ترک به سرش بزند.
یک جایی باید یک رگ تبدار دائمی باشد. یک همچین چیزی...