هفتِ نامرد
به بچهها گفتیم وساطت کنند، آسهایت را اینقدر پشت سر ما نزنی...
به بچهها گفتیم وساطت کنند، آسهایت را اینقدر پشت سر ما نزنی...
نوشت این را حسین at 11:40 PM 6 comments
اینها بخشهایی از نامهی اصغر فرهادی است به نمیدانم چه کسی. کاملش را اینجا ببینید.
"...خود را طبيب فرهنگي ميدانيد كه وظيفهتان سنجش عيار سلامت غذايي است كه اهل فرهنگ به خورد مردم ميدهند، مدرك طبابتتان را كي و از كجا گرفتهايد؟ چه كسي اين فرض را براي شما به يقين رسانده كه هر اثر فرهنگي و هنرياي يك غذاست كه بايد قبل از اينكه مردم بخورند، شما سلامت آن را مهر بزنيد. چرا ميانديشيد مردم تنها مصرفكنندهاند، مصرفكننده صرف و شما بايد غذايي را كه ميپسنديد دهانشان بگذاريد، چرا ميانديشيد هنگامي كه به تماشاي اثري ميروند مغز خود را بيرون جا ميگذارند؛ اين مردمي كه براي تماشاي اين آثار ميروند، جمعي غير از آن مردم فهيم و باشعور و شريفند كه در سخنرانيها از آنها دم ميزنيد؟
...از ديون بنياد فارابي گفتهايد، آمار را بيرون بكشيد، اين همه فيلم سفارشي كه شما و هممسلكانتان ميسازيد از كجا تامين بودجه ميشود، براي بيتالمال دل سوزاندهايد سريالهاي ميلياردي را كه خوديها ميسازند، پولش لابد از جيب شما دلسوختهگان ميآيد! حرفهاي بديهي ميزنيد، لااقل از كارنامههايمان پيداست كه كجا ايستادهايم، كارنامه اندك من و كارنامه پربار شما واضح است، من و شما در دو نقطه كاملا متفاوت ايستادهايم، نه من توقع دارم روزي روزگاري شما با معيارهايي كه من بدان معتقدم فيلم بسازيد و نه منطقا شما بايد اين توقع را داشته باشيد. من رسما اعلام ميكنم و پيش از اين داستانها در كانون مركزي كارگردانان هم علنا گفتهام روزي كه فيلمنامهاي يا فيلمي منطبق بر متر و معيارهاي سينمايي شما ساختم، حلواي ختم حرفهايم را خيرات كنند.
آقايان؛ با اين اقتدار و شكوه كجايتان به لرزه ميافتد كه اينچنين هراسناكيد، آن هم با چند فيلم كه باب ذائقهتان نيست، فيلمهايي كه با رعايت تمام ضوابط و قواعد مجوز ساخت دريافت كردهاند. لااقل به امضاي همكارانتان پاي برگهاي پروانه ساخت احترام بگذاريد، مگر اداره نظارت و ارزشيابي متولي امر نظارت نيست، اين نظارت جديد از كجا ميآيد؟"
نوشت این را حسین at 11:35 PM 4 comments
احمد بورقانی یادآور و یکی از ارکان همان معدود روزهای خوب است. یک بار با حمید داشتیم حرف اصلاحطلبها را میزدیم، به اولین اسمی که رسیدیم همین احمد بورقانی بود. اینجا برای آدمهای بزرگی مثل او کم بود... حیف...
این وقتهای بهمن چرا اینطوری است؟
نوشت این را حسین at 1:19 AM 2 comments