Friday, July 4, 2008


چند وقت اخير که خيلي کارهاي متفرقه خاصي ندارم، منظم‌تر سر کار مي‌روم. يعني تا هفته پيش منظم مي‌رفتم. کنار کار اصلي که برنامه‌نويسي است، مسؤول پشتيباني چند تا نرم‌افزار هم هستم که ماه قبل اين کار پشتيباني، کار اصلي من بود. تقريبا "مجبور" شدم قبول‌ش کنم. کلا کار مزخرفي است يا بهتر است اين‌طور بگويم که من از اين کار بدم مي‌آيد. يکي از دلايلش هم شايد خودم باشم که از سر و کله زدن با آدم‌هاي غريبه خوشم نمي‌آيد يکي هم احتمالا آدم‌هاي طرف مقابل باشند که .... (خيلي هم مهم نيست)

از خيلي وقت پيش هم تصميم داشتم که اگر فوق ليسانس قبول بشوم کارم را ول کنم. حالا هم بنا به شرايط پيش آمده بهشان گفتم که از مهر به بعد سر کار نمي‌آيم. راستش تمام اين چند وقت، مزخرف بودن کار را به اميد اين‌که تا چند ماه ديگر تمام مي‌شود تحمل کرده‌ام. اما سؤالي که برايم پيش آمده و با ديدن اين تبليغ براي‌م پررنگ‌تر شد، اين است که در شرايطي غير از شرايط الانِ من (يعني کاري براي بيست يا سي سال) چه‌کار بايد کرد؟ يعني اگر کاري داشتي که دوست‌ش نداشتي و "مجبور" شدي که قبول‌ش کني يا مجبور باشي که ادامه‌اش بدهي بايد چه‌کار کرد. اصلا اين‌جا مجبور بودن معني مي‌دهد؟ آدم چه‌قدر بايد بگردد تا کاري پيدا کند که واقعا دوست‌ش داشته باشد؟ اصلا اين همه راه که تا الان آمده‌ام درست است؟ کاري که بايد "تحمل"‌اش کني را سي سال مي‌شود ادامه داد؟ اصلا چرا آدم بايد کاري کند که نتواند شغل‌اش را ول کند؟

3 comments:

میم. ح. میم. دال said...

لعنت بر پدر و مادر کسی که پول را آفرید! کلا جدا از من میشنوی ول نکن. بعدا سابقه کارش خیلی به دردت میخوره چه بمونی ایران چه بری خارج و پول هم که کلا چیز بدی نیست. آقا راستی خیلی ممنون از تبریکت اوضاع من بیریخته هزارتا کار و پیپر ریخته سرم همینجا تشکر میکنم. در ضمن این حرفها کدومه. خیلی مخلصیم. آقا من یه پیشنهادات تازه ای دارم در مورد ارغوان چون دیگه اصولا به چاپ نشریه پس از این امیدی نیست بیاین یه کار اینترنتی بکنیم منتهی در سطحی بالاتر از وبلاگ که متنهاش با دقت بیشتر انتخاب میشه. حالا با سلمان و باقی قدیمی ها مثل حامد هم میخوام صحبت کنم در این مورد. اگه موافقی بگو

ناخدا said...

من برای سوال‌هایی که کردی خیلی جواب ندارم. برای اینکه الان کاری که دوست نداشته باشم رو انجام نمیدم. مشکل من اینه که چند تا کار رو دوست دارم. و اینکه احساس می‌کنم تو هیچ کدوم نمی‌تونم چیزی زیادی باشم چونکه واسه هیچ کدوم وقت کامل نمیذارم. و حاضر نیستم از هیچ کدوم بگذرم. یه جمله بود تو کتابمون: "لعنت بر تو که در همه کارها نیمه تمامی" این جمله همیشه من رو یاد خودم میندازه. مشکل دیگه‌ام هم اینکه هر چیزی که روم فشار بیاره اذیتم می‌کنه حتی اگر دوست داشته باشم. کلا اون جمله معروف دوستمون "زندگی ..." بهترین توصیف از زندگیه

حسین said...

به خباز: ببخشید که جوابش دیر شد. تقریبا مجبورم که ولش کنم ولی لعنت به اون که پول رو آفرید! نمی‌دونم که بهت گفتم یا نه، ارغوان 5 به صورت کاغذی هم منتشر شد، سلمان داره دنبال یکی می‌گرده که یه جایی آپ‌ش کنه. ولی برای نشریه اینترنتی ما یه زمانی جدی دنبالش افتادیم که بعدا پشیمون شدیم. حالا بیشتر باید صحبت کنیم راجع به اون
-----------------------------------------
به سلمان: من الان مشکل‌م اینه که یه کاری که دوست ندارم حجم زیادی از کارهامه، ولی اون "در همه چیز ناتمامی" واقعا شرح حال خود من‌م هست