Sunday, September 9, 2007


نمی‌دانم اولین بار کِی این عبارت را به کار بردم، فقط می‌دانم که دوستش دارم. یعنی هر دفعه که این «با اقتدار» را می‌گویم، احساس می‌کنم که دارم چیز مهمی می‌گویم. یا این‌که انگار چیزی پیدا کرده‌ام که تویش شکی ندارم. اما همیشه هم این‌طور نیست. خیلی وقت‌ها که این دو تا کلمه را می‌گذارم کنار هم و می‌گذارمشان توی جمله‌ام، دقیق‌تر که فکر می‌کنم می‌بینیم آن «با اقتدار» را فقط برای این به کار بردم که از آن خوشم می‌آيد و هیچ دلیل دیگری ندارد. یعنی اصلا اقتداری ندارد حرفم. مثلا وقتی که به تو گفتم که « آن یکی، با اقتدار بهترین آدمی است که توی دانشکده می‌شناسم» و بعدش هم گفتم «این یکی، با اقتدار دومین بهترین آدم است»، بعدش که فکر می‌کنم می‌بینم خیلی هم مطمئن نیستم. البته این عبارت یک خوبی دیگر هم دارد و آن این است که این اقتدار فقط برای بهترین نیست. این‌که می‌شود «با اقتدار» دوم بود یا «با اقتدار» سوم بود. حتی می‌شود «با اقتدار» اصلا نبود و چه‌قدر دوست داشتنی می‌شود بعضی وقت‌ها این اقتدار ِ آخری.

بعضی وقت‌ها آدم نمی‌داند که باید چه بگوید. مثلا همین امروز، وقتی که داشت خداحافظی می‌کرد. آن وقتی که آمد در ِ گوشم آن جمله‌ی شش کلمه‌ای را گفت، نفهمیدم که باید چه چیزی می‌گفتم که خودش نداند. هنوز هم نمی‌دانم. هیچ وقت هم نخواهم فهمید. یعنی مشکل از آن وقت نبود. مشکل از آن‌جا بود که توی شش یا شصت یا ششصد کلمه نمی‌شد حرف به درد بخوری زد. حالا مثلا بیایی بگویی که "امروز، با اقتدار بدترین فرودگاهی بود که تا حالا رفته بودم" و من فکر کنم که این جمله از آن‌هایی است که تویش شکی نیست. اما بعد به این نتیجه برسم که این جمله خیلی کوچک بود برای آن وقت. اصلا جمله‌اش اقتداری نداشت. و من این‌جا بتوانم هزار تا جمله بگویم که تویش اقتدار باشد، از آن اقتدارهای بدون شک. ولی هیچ کدامش آنی نباشد که باید بگویم. آن جمله‌ای که جواب چند سال زندگی را بدهد. آن جمله‌ای که جواب آن کسی که رفت را بدهد.

8 comments:

Anonymous said...

میدونی حسین بعضی جاها باید نگفت، باید هیچی نگفت. نه اینکه نتونی چیزی بگیا...هر چی بگی، بهترین عبارتم که واسه اون موقع به کار ببری بازم از بیان کردنه اون چیزی که باید عاجزه... با کلمه نمیشه بیان کرد
به قول شریعتی:
حرفهایی هست برای نگفتن...

Anonymous said...

chand vaghtie kheili dargire fekr be in khodafezia hastam,ba inke khodam hanooz too mogheiatesh gharar nagereftam kheili ashoftam kard,
age fahmidi chi bayad goft injoor vaghta be ma ham begoo ke fek konam khoeili behesh niazmandam

Anonymous said...

این تابستان با اقتدار بدترین تابستان عمرم بود. همانطور که تابستان قبل با اقتدار بدترین بود. همانطور که احتمالا تابستان دیگر با اقتدار ...

Vahid Jazayeri said...

با اقتدار متفرقمون کردند. حالا باید با اقتدار منتظر دیدارهای گاه به گاه شد که در پسشون دوباره خداحافظی های با اقتداریست.

ناخدا said...

به حمید:
"سرمایه‌های هر دلی، حرفهاییست که برای نگفتن دارد"
منو یاد هبوط انداختی، یه زمانی با اقتدار بهترین کتابی بود که خونده بودم

ناخدا said...

آقا این انانیموس کیه؟ نه ، توضیح بده

Anonymous said...

دلت که می گیرد شاهکار می شوی پسر

Anonymous said...

من از اون موقعی که یه دوست نشونی اینجا رو داد زیاد اینجا سر می زنم.با اقتدار اینجا رو دوست دارم و با اقتدار این سال ها سال های دلتنگی ست