عکسهای تکراری
1- توی خیابانم و یک دختری هم دارد جلویم راه میرود. حواسم خیلی به دور و برم نیست. سه تا پسر از روبهرو میآیند. پسرها که از جلوی صورتم رد میشوند، دختر را میبینم که برگشته است و دارد با خشم آنها را نگاه میکند. با زبانش چیزی نمیگوید. صورت خشمگینش را هم آن پسرها نمیبینند. به نظر میرسد که اگر میدیدند هم فرقی نمیکرد. این تصویر خیلی تکراری است.
2- خانهی یکی از اقوام بودیم. دختری هم آنجا بود. پدرش ایرانی بود ولی تا حالا ایران نیامده بود. توی دانشگاه زبان فارسی میخواند و برای اینکه با فارسی زبانها حرف زده باشد و فرهنگ ایران را هم ببیند آمده بود ایران. مدام میگفت که هر جا میرود همه نگاه میکنند و متلک میاندازند. تقریبا تمام وقت داشت میگفت که هر جایی چه چیزی به او گفتهاند. میگفت که مردهای ایرانی چناناند و چنان. این فامیل ما هم یک کمی شاکی شد و گفت که رفتهای توی بازار فلان شهر یک ساعت دراز کشیدهای و انتظار داشتی کسی به تو چیزی نگوید. میگفت که فلان فامیل ما که هیچ ربطی هم به تو (آن دختر) ندارد، سه ساعت توی فرودگاه منتظرت ایستاده. کاری که دوست پسر آلمانیات هم برایت نمیکند، چه برسد به بقیهی مردهای آلمانی. البته این فامیل ما انگار فقط میخواست بگوید که همه چیز هم یکطرفه نیست. همه را ببین.
3- یکی داشت تعریف میکرد که رفتیم پارک آبی ابوظبی، دلیلش را که پرسیدیم، گفت چون پسرهای ایرانی آنجا کمترند. با دوستانمان هم که در همان کشور همسایه بودیم، هر چقدر که محیط تفریحیتر(!) میشد، تعداد دخترهای ایرانی به صفر میل میکرد. یک دوست دیگرمان هم میگفت که پدرش به غیر از پسرهای ایرانی با پسرهای هیچ جای دنیا مشکلی ندارد. کافی است یکی توی این شبکهها عکسش را عوض کند تا از در و دیوار درخواست دوستی دریافت کند...
4- ماجرا از دور و بر خودم و کمی دورتر هم خیلی دارم. فکر میکنم حکم کلی دادن هم به درد نمیحورد که مثلا پسرها اینطوری و دخترها اینطوری و ... ولی به نظر میآید که ما دوست داریم یادمان برود که برای ده ثانیه خندهی ما... دوست داریم یادمان برود که خیلی چیزها ته ندارد.
پینوشت (اگر نمیتوانی کامنت بخوانی):
5- یکی دیگه از کارای پسرا اینه که وقتی دور و بر هم هستند، هر دختری که از شعاع 100 متریشون رد میشه رو نگاه کنن و ...
8 comments:
5- yeki dige az karaaye pesaraa ine ke vaghti dor o bare ham hastand har dokhtari ke az shoa'e 100 metrishoon rad mishe ro nigaa konan o .....
6. (dide in taraf!) http://www.shibba.com/weblog/2007/07/post_114.html
این از مشکل
اما برای حل مشکل بدیهتا باید فهمید چرا
؟؟
البته من خودم هنوز نفهمیدم
توی این بیست و چند ساله بلایی که سر فرهنگمون آوردیم یا آوردند جوریه که 200-300 سال از انسانیت دو شدیم. نه فقط در این مورد، بلکه در همه شئون. کجای فرهنگها و رفتارهای ما درست است که این باشد. وقتی رئیس مجلس میگه تعریف ما از زن کسیه که علیرغم انجام کار خونه به شوهرش هم کمک کنه، وقتیی که "تعریف" زن اینه واسه رئیس مجلس....
به قول دوستی: چی فکر کردی؟ فکر کردی اینجا"ناسا" ست ؟ :(
به مرشد و احسان: احتمالا دلایلش خیلی زیاده. به نظرم یه مریضیه ریشهداره. واقعا ما کدوم کارمون درسته که این باشه...در مورد این اتفاقایی که این سی سال افتاده حرف زیاد میشه زد ولی فکر میکنم مشکلهای این طوری خیلی قدیمیترند. این کتابهای هفتصد هشتصد سال پیش رو هم ببینی مریضی توش موج میزنه. فکر میکنم این اواخر فقط وضع خیلی بدتر شده و قبلش هم وضع بد بوده. حالا اگه به این رسیدیم که فلان جای کار و فرهنگ و زندگی ما ایراد داشته، نمیتونیم بشینیم تا یکی پیدا شه که بره همه چیز رو از ریشه درست کنه. اگه ماها که المانهای همین فرهنگیم یه تکونی بخوریم شاید بشه یه تغییراتی داد. شاید
dash hosein ajib deleman havayetan ra karde ast,inja ra bar hasbe etefagh yaftim,yade allame helli va an dorane kaza va kaza oftadim...kam bidim ba shoma vali haman kam kafi bood,khosh bashi
به حسین: نباید منتظر شیم کسی مشکلو حل کنه. خودمون باید حلش کنیم. اما تا از ریشه حل نشه میشه باز همینی که هست.
حرفت در یک حالت آرمانی کاملا درسته ولی من دستم به هیچ ریشهای نمیرسه، چی کار باید بکنم؟
Post a Comment