Saturday, March 31, 2007

...کمی توضیح


"تیتر روزنامه به حرفمان می آورد که چه آسان می شود با اقدامی هزاران کیلومتر آنطرف تر، مردمانی را که همین دو هفته پیش در خیابان های لندن پلاکاردهای «به ایران حمله نکنید» در دست گرفته بودند، برانگیخت، که شاید دست کم در نگاه خود به آن کشور تجدید نظر کنند. می گویم، نگاه کن و ببین چه آسان می شود با گزینش کم هزینه یک تیتر (خواسته یا ناخواسته) از خلیج فارس در نگاه همان مردم، خلیج عربی ساخت."

این بالایی ها نوشته مهردادواعظی نژاد است. سلمان در کامنت پست قبلی گفته بود که توضیح بدهم. البته اگر منظورش این است که سیاستمان را توضیح بدهم می گویم که خیلی وقت است که دیگر نمی فهمم در این کشور دارد چه اتفاقی می افتد، همان طور که هیچ توضیحی برای چیزهای دیگرمان هم ندارم. آن ضمیر جمعی هم که در این نوشته استفاده می شود برای این است که فکر نمی کنم در دنیا کسی فکر کند این کارهایی که در ایران انجام می شود مربوط به دولت است و به ملت مربوط نیست، تازه فکر می کنم همین دور و بر خود ما هم خیلی آدم پیدا می شود که موافق این جور کارها هستند. درست است که اعتراف گرفتن و نشان دادن در تلویزیون نه اخلاقی است و نه دیپلماتیک، اما مگر از کسی که چیزی را ندارد انتظار داریم که رعایتش کند؟( البته این اخلاق از آن چیزهایی است که انگلیسی ها هم خیلی وقت است که بی خیالش شده اند) تنها انتظاری که می توان داشت این است که حداقل سود و زیان اعتراف گرفتن را با هم بسنجی بعد انجامش دهی.در مورد نفسِ گرفتن این ها هم حرف خاصی ندارم، اگر هم داشته باشم گفتنش فایده ای ندارد.

پ ن: حسام هم در مورد این موضوع یک چیزی نوشته.    

پ ن2: حاجی کنزینگتون هم مطالب مرتبط جالبی نوشته.

1 comments:

ناخدا said...

به نظرم کامنت های یادداشت واعظی نژاد از خود متن بهتر بود