به هر سو که میخواست، میتاخت، میکوفت، میزد
من آهسته در دودِ شب رو نهفتم
و در گوش برگی که خاموشِ خاموش میسوخت، گفتم:
مسوز این چنین گرم در خود، مسوز
مپیچ این چنین تلخ بر خود، مپیچ
که گر دست بیدادِ تقدیرِ کور
تو را میدواند به دنبال باد
مرا میدواند به دنبال هیچ
-فریدون مشیری
و در گوش برگی که خاموشِ خاموش میسوخت، گفتم:
مسوز این چنین گرم در خود، مسوز
مپیچ این چنین تلخ بر خود، مپیچ
که گر دست بیدادِ تقدیرِ کور
تو را میدواند به دنبال باد
مرا میدواند به دنبال هیچ
-فریدون مشیری
0 comments:
Post a Comment