این بیست و چند سال زندگی و دیدن اتفاقها و ماجراهای مختلف که نمیدانم اسمش را چه میشود گذاشت، بزرگ شدن، تجربه یا هر چیز دیگر، نه غمها را کم کرد، نه کنار آمدن با غمها را راحتتر. فقط فهماند که دیر یا زود میگذرد، اکثر آن چیزهایی که فکر میکنی هیچ وقت تمام نمیشود. حتی اینقدر فایده نداشت که با خیال راحت بگویی همهاش.
2 comments:
من فکر می کنم اگر فقط و فقط هم فهمانده باشه که دیر یا زود می گذرد، کنار آمدن با غم ها را خیلی راحت تر کرده... غم ها را هم شاید کم نکرده باشه، ولی تعریف و ماهیتشون رو تغییر داده... و این به نظر من خیلی زیباست...ا
منظورم کنار اومدن لحظهایه. یعنی کلا توی پیکش تغییر خاصی نمیده. بعد که مثلا تصمیم میگیری فکر کنی بهش، به این نتیجه میرسی که میگذره. (یعنی حرفت یه جورایی هم درستهها ولی راستش خیلی هم راحت نمیکنه کنار اومدن رو) آدم یه وقتایی هم فکر میکنه این دفعه مثل قبلیا نیست
Post a Comment