Friday, September 26, 2008

...بی‌چاره ما که پیش تو



آن قدیمها می‌گفتند آدمی که زیاد وبلاگ می‌نویسد حتما یک چیزی‌اش می‌شود. نمی‌دانم این خاک خوردن وبلاگ دوستان‌مان یعنی که حال‌شان خیلی خوب است یا حکایت دیگری دارد. من دلیل وبلاگ ننوشتن خودم را درست نمی‌دانم، احتمالا یک مخلوطی است از بی‌حوصلگی و حرف نداشتن و تکراری بودن چیزهایی که می‌خواهم بنویسم و یک سری چیزهای مهم‌تر.
اما (نمی‌دانم این اما اصلا مفهومی دارد یا نه) فکر می‌کنم تب در زندگی نقش مهمی بازی می‌کند. تب سیاست و ورزش و وبلاگ‌نویسی و درس و بازی و این‌ها. همه‌ی تب‌هایم را هم که کلی نگاه کنی دو روز است و دیگر هیچ. انگار یک معتادی که بیست و چهار ساعت هوای ترک به سرش بزند. 
یک جایی باید یک رگ تب‌دار دائمی باشد. یک همچین چیزی...

6 comments:

بهار said...

«نه دری به تخته می‌زند، نه دلی به دریا»

میم. ح. میم. دال said...

این جبر و زور و چوب بالای سر هم گاهی وقتها چیز بدی نیست در باب چیزهایی مثل درس و کار و یا حتی ورزش! اما این قضیه وبلاگ به نظر من خیلی مربوط به بقیه نیست. بیشتر یه عادته... میشه بهش ساده تر هم نگاه کرد. مثلا بگی قبلا یه کاری میکردم اما حالا حالشو ندارم زیاد. به همین سادگی

ناخدا said...

بد نگوییم به وبلاگ اگر تب داریم...

اگر تب نداریم
:D

Mehdi - مهدی said...

My Dear Friend,
Sorry about writing in English, with the computer I'm using, I got no second choice.
I don't know some lady had a nice article about writing weblogs and it had something to do with identity crisis!! I don't go that far, I think it's quite radical, but I guess the nature of writing a on your personal page is the same thing that say you write in a local newspaper, or even a national-wide newspaper. I guess one of the most common things is to describe the complexities that many things, including human mind/behaviour has with creative nice words. Something that I see in many writings of my friends. I agree with Mohammad (Mim.He.Mim.Dal), just imagine you don't feel like doing it, BTW, what do you expect to get through weblogs? I guess it's a very interesting and Controversial topic, isn't it?

Hassan said...

من بیشتر دلیلش رو نداشتن حرف جدید میدونم چون اگه فقط حرفاتو مستقیم بگی یا فکر کنی چجوری از چه طریق غیر مستقیمی بگی، بعد از یه مدت حرفات تموم میشه و تکراری.
ولی میتونی به هر بهانه واتفاقی تو زندگی روزمره ات بنویسی و گاهی هم حرفاتو لابه لاش بگی. گاهی هم که نمی خوای فقط داستان رو تعریف می کنی.

مرتضي said...

يا بگي قبلا حال كارهاي ديگه رو نداشتم اما حالا دارم