Friday, March 30, 2007

شهری که زود تمام می شود


"دوبي يک «شاپين مال» عظيم است که توسط کارِ بردگي نوين ساخته شده. بافت شهري آن همان است که رِم کولهاس ده سال پيش توصيف کرده: عظيم ولي مصنوعي ، با قطعات تازه ساخت که مي توانند جايگزين شوند،مثل يک استوديوي هاليوودي که هرگوشه اش مي تواند از اين هفته به آن هفته «هويت» تازه اي داشته باشد. خيابان مرده است. محله «تاريخ» ندارد. (کارگزاران شيخ قول داده اند ساختمان «دوبي قديم» به زودي به پايان مي رسد!!) تنها فعاليت مهم و هدف دار خريد است. چون شهر نوعي (جنريک) به طور عمده آسيايي است (نوساخته، تازه به دوران آمده، مدرن يا پسامدرن) ، بنابراين همه جاي آن توسط دستگاه تهويهء مطبوع ـــ هواي مصنوعي ـــ مجهز شده است. «فضاي شهري» به طور فزاينده از تالارهاي عظيم سرپوشيده (اَتريوم) تشکيل مي شود. سکونت دايمي و اقامتِ توريستي تفاوت بارزي ندارند. دوبي ، تمامِ زيبائي و تشفي فرهنگيِ يک متروپوليس مثل نيويورک را به سرعت تبديل مي کند به احساس مزمني از کسالت و يکنواختي. دست کم اين احساس کسي بود که هنوز ، پس از دو سه دهه ، از گام زدن در گرينيج ويلج ، ليتل ايتالي ، خيابان پنجم ، برادوي، سوهو، چايناتاون ، يا ترايبِکا خسته نمي شود."

سطرهای بالا نوشته ای است از عبدی کلانتری دربارۀ دوبی که می توانید این جا در قسمت پیوست به طور کامل بخوانیدش (البته در اصل مطلبی است برای رادیو زمانه) . این نوشته به شدت منطبق است بر تصویری که من از دوبی دارم. شهری پر زرق و برق که خیلی زود تمام می شود.

پ ن: آقا نیما، شما که تازه اونجا بودی، درسته؟

1 comments:

Anonymous said...

مصنوعی بودنشو خیلی داد می زنه مخصوصا وقتی آدماشو می بینی ولی خوب من اونقدر نبودم که برام تکراری بشه