Tuesday, May 31, 2011
Saturday, May 7, 2011
بی ردای ِ شومِ قاضیان
بنلادن کشته شد. بعضیها گفتند که آدم غیر مسلح را نمیکشند، محاکمهاش میکنند و میگذارند که از خودش دفاع کند. اگر کشتند، جنازهاش را تحویل خانوادهاش میدهند (+). بیراه هم نمیگویند. ولی شاید این محاکمه کردن "خیلی" هم مهم نباشد.
از یک نگاه، دو نوع محاکمه داریم. محاکمهای که برای کشف حقیقت است و محاکمهای که قرار است نمایش صوریِ برقراریِ "عدالت" باشد. فرض کنیم که بنلادن محاکمه میشد. چهقدر احتمال داشت که حرفهای عجیب از این دادگاه بیرون بیاید و همدستهایش افشا شوند؟ به نظر من احتمالش صفر بود. صدام هم محاکمه شد، نتیجهاش چه بود؟
(مثالهای بعدی نه از جهت شباهتِ متهمین که از جهت شباهت قاضیان است وگرنه معلوم است که تروریستهایی که کارشان کشتن آدمهای بیگناه است نسبتی با شریفترین انسانهای روزگار ما ندارند که در هر کشور متمدنی بودند سهمشان غیر از شکنجه و زندان بود.)
راه دور نرویم. توی همین ایران خودمان برای فعالان شناختهشدهی سیاسی و مطبوعاتی دادگاه برگزار شد. چند تا از این دادگاهها برای کشف حقیقت بود؟ حرفهای متهم توی چندتایشان تأثیر داشت؟ آن کسی که سعی کرد میانهروی کند همانقدر حکم گرفت که خوانندهی شجاع بیانیههای تند سیاسی. آن کس که کار سنگین تشکیلاتی میکرد همانقدر حکم گرفت که روزنامهنگار اقتصادی. چند تا حکم میشود پیدا کرد که قبل از دادگاه تکلیفش معلوم نبود؟ کدام قاضی میخواست حقیقت را بفهمد؟ حرف متهم چهقدر مهم بود؟
وجه تراژیکتر ماجرا این است که این قاضیها فقط توی دادگاهها نیستند. خیلیهایشان توی خانهی من و شما هستند. خیلیهایشان توی دل من و شما. چهقدر حکم دادیم قبل از اینکه متهم از خودش دفاع کند؟ چهقدر حکمها را اجرا کردیم قبل از اینکه دادگاه تشکیل شود؟ چند بار نشستیم پایِ حرف متهمین در حالی که میدانستیم هر چه بگویند فرقی به حال نتیجه نمیکند و نتیجه معلوم است؟ چهقدر دفاع کردند و اصلا نشنیدیم که چه گفتند؟
دادگاهی که برای کشف حقیقت تشکیل نمیشود، بود و نبودش خیلی فرقی نمیکند.
از یک نگاه، دو نوع محاکمه داریم. محاکمهای که برای کشف حقیقت است و محاکمهای که قرار است نمایش صوریِ برقراریِ "عدالت" باشد. فرض کنیم که بنلادن محاکمه میشد. چهقدر احتمال داشت که حرفهای عجیب از این دادگاه بیرون بیاید و همدستهایش افشا شوند؟ به نظر من احتمالش صفر بود. صدام هم محاکمه شد، نتیجهاش چه بود؟
(مثالهای بعدی نه از جهت شباهتِ متهمین که از جهت شباهت قاضیان است وگرنه معلوم است که تروریستهایی که کارشان کشتن آدمهای بیگناه است نسبتی با شریفترین انسانهای روزگار ما ندارند که در هر کشور متمدنی بودند سهمشان غیر از شکنجه و زندان بود.)
راه دور نرویم. توی همین ایران خودمان برای فعالان شناختهشدهی سیاسی و مطبوعاتی دادگاه برگزار شد. چند تا از این دادگاهها برای کشف حقیقت بود؟ حرفهای متهم توی چندتایشان تأثیر داشت؟ آن کسی که سعی کرد میانهروی کند همانقدر حکم گرفت که خوانندهی شجاع بیانیههای تند سیاسی. آن کس که کار سنگین تشکیلاتی میکرد همانقدر حکم گرفت که روزنامهنگار اقتصادی. چند تا حکم میشود پیدا کرد که قبل از دادگاه تکلیفش معلوم نبود؟ کدام قاضی میخواست حقیقت را بفهمد؟ حرف متهم چهقدر مهم بود؟
وجه تراژیکتر ماجرا این است که این قاضیها فقط توی دادگاهها نیستند. خیلیهایشان توی خانهی من و شما هستند. خیلیهایشان توی دل من و شما. چهقدر حکم دادیم قبل از اینکه متهم از خودش دفاع کند؟ چهقدر حکمها را اجرا کردیم قبل از اینکه دادگاه تشکیل شود؟ چند بار نشستیم پایِ حرف متهمین در حالی که میدانستیم هر چه بگویند فرقی به حال نتیجه نمیکند و نتیجه معلوم است؟ چهقدر دفاع کردند و اصلا نشنیدیم که چه گفتند؟
دادگاهی که برای کشف حقیقت تشکیل نمیشود، بود و نبودش خیلی فرقی نمیکند.
نوشت این را حسین at 9:23 PM 0 comments
Subscribe to:
Posts (Atom)